یک جرعه از این جام تهی


ﻣﻦ ﻫﻨوز

ﮔﺎﻫﯽ
یواشکی ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﯿﻨﻢ
یواشکی ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ
ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ؛
ﺗﻮ ﺭﺍ
یواشـکی ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ.

ناظم حکمت

شهرکتاب‌ها جزء نقاط محبوب شهر برایم به حساب می‌آیند. جایی که احساس خوشایندی بهم می‌دهد. ساعت‌ها می‌توانم خودم را در دنیای شگفت‌انگیز کتاب‌ها غرق کنم، وقتی بین آن همه کتاب راه میروم و عطرشان رو استشمام میکنم یک جورهایی حالم بهتر می‌شود. بین کتاب‌ها آرامش دارم. کتاب‌ها رو برمیدارم و چند صفحه‌‌ای ورق میزنم و یک نگاهی بهشان می‌اندازم، حتی همین هم حالم را خوب میکند (می‌کرد). هر کدامشان یک زندگی هستند. این چند روز به مدد کش آمدن روزهایم و وقت بیشتر، زیاد کتاب میخوانم. غرق شدن در دنیای داستان خوب‌ست، احساس بی‌نطیری به آدم می‌دهد. میتوانی پا‌به‌پای قهرمان داستان تجربه کنی. می‌توانی شرایط سیاسی و اجتماعی دوره‌های قبل که ندیده‌ای را درک کنی، می‌توانی تخیّلت را پرورش دهی و مادر باشی، بچه‌ات را در آغوش بگیری، برایش قصّه بگویی و شب‌ها بخوابانی‌اش. می‌توانی دستانی همچون دستان یک نوازنده داشته باشی و ساز بزنی، می‌توانی نقاش باشی و گالری برپا کنی، می‌توانی تصمیمات مهمی بگیری که زندگی‌ات را دگرگون کند، می‌توانی ماجراجویی کنی و به همه جای دنیا سفر کنی. می‌توانی بدون نگرانی احساساتت را رها کنی و  و  و می‌توانی عاشق باشی. عاشــق...

  • سنجاقک ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی