یک جرعه از این جام تهی

آی آدمها ، که بر ساحل نشسته شاد و خندانید ،
یک نفر در آب دارد می‌سپارد جان
یک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند

نیمایوشیج

تا به حال به این فکر کردید که ممکنه شما برای لحظه‌ای آخرین امید یک نفر  باشید؟ 

گاهی اوقات روزهایی، شب‌هایی از زندگی پیش میاد که لحظه‌ها مثل زنجیر دور تنت می‌تنند و هیچ‌جوری نمیتونی خودت رو خلاص کنی. انگار اون زمان دِق‌کردگی! هی کِـش میاد. هی کـــِــش میاد. صدای تیک تیک ساعت مغزت رو میخوره. من اسمش رو میذارم لحظه‌های یک قدم مانده به سقوط. این جور وقت ها دلت می‌خواد یکی دستت رو بگیره که نیفتی. یکی کنارت باشه تا اون زمان سپری بشه. میخواهی فقط تنها نباشی. به هر قیمتی که شده فقط یه کسی باشه که حتی حواست رو پرت کنه از اون لحظه‌های کند وحشتناک. که فقط بگذره. کتاب و موسیقی و ... به کارت نمیاد. اون زمان‌ها تنها باشی تموم میشی، آدمی نمیتونه تنهایی از پس همه چیز بربیاد. خوبه آدم نسبت به اطرافیانش احساس مسئولیت کنه. اگر کسی ازتون خواست ساعتی رو باهاش بگذرونید قبل از اینکه جواب منفی بدید کمی مکث کنید. بهتره شرایط روحی اون درخواست کننده رو اندکی بررسی کنید. نکنه جواب منفی به اون آدمی که ازتون خواسته تنهاش نذارید، آخرین اُمیدش رو ناامید کنه. نکنه اون آدم؛ تنهایی، توان تحمل شرایط رو نداشته باشه.

محتاط باشید. شاید نهِ شما مُهر نهایی برای مختومه شدن پرونده‌ی زندگی یک آدم باشد. به همین سادگی...

 +خواب دریا ماهیِ حوض را دِق می‌دهد، خواب تنهایی مرا ...

  • سنجاقک ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی