چه مذبوحانه تلاش میکنم، چه رندانه فرار میکنی.
کوه نبودی؛
اگر
سنگریزه سنگریزه
اندوه جمع نمیکردی.
مریم اسحاقی
خبر کوتاه است: چند روز پیش ناسا طرحهای آچار مورد نیاز فضانوردان را برایشان ایمیل کرد و آنها با پرینتر سهبعدی آن را تولید کردند. با خودم میگویم خرید یک پرینتر سهبعدی نباید چندان کار سختی باشد. باید به فکر تهیهاش باشم. پرینتر را که خریدم همه چیز را نو میکنم، خانه را مرتب میکنم، فرشها را میدهم قالیشویی، پردهها را خشکشویی؛ شیشهها را برق میاندازم، گلدانهای پشت پنجره را آب میدهم، خاک آن گلدان بزرگه را عوض میکنم که جای بیشتری داشته باشد طفلک! کاج مطبق بیچاره را میگذارم آن گوشه که نور بیشتری بهش برسد. رومیزیهای ترمه را از چمدان بالای کمد درمیآورم، یک تنگ بزرگ میخرم و تمام دُرناهای کاغذیام را درونش میریزم و میگذارم روی میز. کتابها را سر و سامان میدهم تا کمی جا باز شود برای کتابهای جدید، یک عدد دبوان شمس نفیس هم ابتیاع! میکنم برای شببیداریهای عاشقانه، آن خط خوشنویسی را با تذهیب زیبایش قاب میکنم و بر روی دیوار روبهرو آویزان میکنم. فولدر تکنوازیهای کمانچه و سهتار را روی سیدی میزنم، درنهایت شاید چیــزکیک یا کوکیای هم بپزم و دمنوش بهار نارنج را دم میکنم و اما بعد پرینتر را روشن میکنم و فقط منتظر میمانم تا ناسا الگوها و طرحهای تو را برایم ایمیل کند.
من تو را کــم دارم.
- ۹۳/۱۰/۰۲