یک جرعه از این جام تهی

این زندگی چقدر عجیب است. یک روزی تو را هل می‌دهد وسط گردباد، بی هوا ، بی‌خبر و تو باید آنقدر قوی باشی آنقدر ریشه دوانده باشی که بتوانی سرت را بالا نگه داری تا باد نبردت . به یک‌باره از دنیای رنگی و بی دغدغه یا دغدغه های کم اهمیت پرت می‌شوی به یک دنیای سیاه پر از استرس و درد. ظاهر دنیاها با هم مو نمی زندها اما باطنش، که انگار زلزله ای آمده و فقط ویرانه های آن باقی مانده. کاش هیچ وقت توفان زندگی ات را کن فیکون نکند اما اگر هم کرد کاش و صد کاش که تنها نباشی. آخ که اگر تنها باشی سخت تاب خواهی آورد اگر تاب بیاوری اصلا.

آنقدر ریشه ندوانده بودم که این چنین در این طوفان و گردباد نابود شدم.

الان نشسته‌ام بر سر ویرانه‌ها و دارم خفه می‌شوم.

  • سنجاقک ..

نظرات  (۱)

سلام سنجاقک عزیزم :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی