یک هجای کوتاه: آه، یک انعکاس بلند: درد .
دوشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۴
مرا تو بیسببی نیستی
راستی صلت کدام قصیدهای ای غزل؟
شاملو
یک جایی رو میخواندم نوشته بود از فلان اتفاق فلان سال میگذرد. بیهوا حساب کتاب کردم دیدم درست هشت سال از آن روز نحس میگذرد. یک دخترک بیست ساله، پارک لاله، بیدمجنون و ترس از زندگی. اولین باری که طعم خواسته نشدن را چشیدم، به مسخرهترین حالت ممکن! دخترکی که فکر میکرد تاب و توان ندارد این بار را به دوش بکشد. چقدر همه چیز آن روز به خاطرم مانده، بیخود نیست که از پارک لاله میترسم! هر خاطرهی ناخوشیام را که میگیرم یک سرش به آن لاله لعنتی وصل میشود. کاش لااقل این یک بار ختم به خیر شود.
- ۹۴/۰۸/۱۸