یک جرعه از این جام تهی

بی‌قرار

شنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۵

آن که دوستت دارد

دور مى شود

تا به تماشا بنشیند

"سیدمحمدمرکبیان"

ترسیده بودم.

وقتی از گذشته‌اش گفته بود، وقتی مبهم حرف میزد، وقتی بغضه تو صداش رو شنیده بودم، ترسیده بودم وقتی از روزهای سخت کودکی و مامانش حرف زده بود. وقتی از بچه‌های کوچیک که هر سال میره پیششون و باهاشون بازی می‌کنه و به مادرهاشون امید میده. من نمیدونستم چی باید میگفتم. زبونم بند اومده بود، نگرانش بودم، هستم.

  • سنجاقک ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی